به گزارش پایگاه اطلاعرسانی و خبری تحلیلی افق سیستان حجت الاسلام مجتبی روحانی امام جمعه بابل در گفتگو با پایگاه خبری جماران،اخبار تازه ای را مطرح نمود که تحریریه افق سیستان نیز به جهت اهمیت موضوع مشروح این گفتگو را تقدیم حضورتان میکند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی و خبری تحلیلی افق سیستان،سه روز قبل آیت الله عباسعلی سلیمانی نماینده پیشین ولی فقیه در سیستان و بلوچستان،امام جمعه سابق کاشان و عضو مجلس خبرگان رهبری،هنگام مراجعه به بانکی در بابلسر به ضرب پی در پی گلوله به شهادت رسید.
در همین راستا پایگاه اطلاع رسانی جماران در مورد شخصیت این شهید و حادثه سوء قصد،گفتگویی را با حجت الاسلام مجتبی روحانی امام جمعه بابل انجام داده است که به جهت اهمیت این موضوع،تحریریه افق سیستان نیز مشروح این گفتگو را جهت اطلاع به شرح ذیل تقدیم حضور شما مخاطبانِ جانِ همیشه همراه میکند.
جماران نوشت :
علاقهمندیم که درباره ابعاد مختلف شخصیت علمی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و توفیقات شهید آیتالله سلیمانی برای ما سخن بگوئید.
بسمالله الرحمن الرحیم، ضمن عرض تسلیت،از محبت حضرتعالی و پیگیری شخصیت و رسانهای کردن جریان ایشان صمیمانه از شما تقدیر و تشکر میکنم.
مرحوم آیتالله سلیمانی از دوران تحصیل به رغم اینکه با مشکلات فراوان معیشتی رو به رو بود به واسطه فقر ناچار شد که از قم به مازندران بیاید و در حوزه علمیه آقای کوهستانی تحصیل کند اما در سالیان تحصیل خودش طلبه موفقی بود و در دوران تحصیل با اساتید برجستهای در حوزه علمیه مشهد آشنا شد و سپس به مشهد رفت.
ایشان سطوح را در مشهد نزد علمای برجستهای گذراند و بعد از آن به قم نزد بزرگان و شخصیتهای گرانقدر آن روز حوزه علمیه قم رفت و از آنها تلمذ کرد و در درس خارج یکی از بزرگان، کتاب “صوم”را نوشت که ظاهراً این کتاب را چاپ نیز کرده است.
ایشان در کنار مسئله تحصیل نسبت به مسئله تبلیغ ذوق و سلیقه ویژهای داشت،ایشان در دهه چهل در مازندران منبر میرفتند و قبل از انقلاب،بیشتر در بابلسر سابقه تلبیغ داشتند،ایشان شخصیت شناخته شدهای قبل از انقلاب در این زمینه شد و در زمان انقلاب هم در شکلگیری جامعه روحانیت نقش بسیار مؤثر و موفقی داشتند،همچنین در دوران انقلاب در استان مازندران همراه امام بودند و زحمت زیادی کشیدند و چندینبار نیز ساواک برای ایشان مشکلات متعددی به وجود آورد، ولی ایشان کسی نبودند که میدان را خالی کنند و بعد از پیروزی انقلاب نیز بارها و بارها به جبهه رفتند.
قریب به هیجده سال در بابلسر امام جمعه شدند و همزمان نماینده امام و رهبری در دانشگاههای مازندران بودند.
موفقیت ایشان در امامت جمعه موجب شد که از طرف رهبر معظم به عنوان نماینده ایشان در سیستان و بلوچستان انجام وظیفه کند.
مسئله دیگر صبر و حوصله و ارتباطات ایشان بود، در خصوص کارگشایی و کمک به مردم،کارهای بسیار مهمی انجام میدادند و در حالی که خودشان زندگی عیالوار و سنگینی داشتند به طوری که ایشان گفتند من زندگی خودم را از طریق هدایا و منبر تأمین میکنم، ساخت و ساز شهرستان سوسنگرد را بر عهده گرفتند و زحمت بسیاری کشیدند تا شهرستان سوسنگرد ساخته شود.
در ابعاد مختلف علمی،همچنین بحث خطابه و انقلاب، یک سرمایه بود.
ایشان صبح چهارشنبه به شعبه مرکزی بانک ملی بابلسر رفتند تا مبلغی را برای کارگر منزلشان واریز کنند،کارمند بانک رفت تا کار ایشان را انجام دهد و آن اتفاق تلخ و ناگوار که واقعاً برنامهریزی شده و هدفمند بود اتفاق افتاد،قاتل بعد از ضربه به سر ایشان،رو به روی ایشان قرار گرفت تا ضربه بعدی را بر قلب شهید وارد کند تا از شهادت مطمئن شود و سپس با لگد به صورت ایشان میکوبد و دماغ ایشان را خرد میکند،بعد از دستگیری قاتل او ادعا کرد که ایشان را نمیشناخته و فکر کرده که برادر معاون بانک است و ظاهراً این فرد وامی را تقاضا کرده بود ولی آن آقا نداده و این مرد برای انتقام دست به همچین عملی زده بود اما روز پنجشنبه در نیروی انتظامی بابلسر گفت که من ایشان را کاملاً میشناختم! واضح بود که برنامه قتل سازماندهی شده بود،در خصوص موضوع حساب بانکی نیز واقعاً آقای سلیمانی ذخیره پولی زیادی نداشت و گفتهها در فضای مجازی شایعه است.
یقینا اینجوری است و هرکس که صورت قضیه و فیلم را ببیند تشخیص میدهد که این اتفاق عادی نبوده،ضمن اینکه تناقضات در گفتههای قاتل نیز نشان میدهد که سلسله مراتبی پشت پرده است و تردیدی در این قضیه نیست.
بله والله که خودم از ایشان شنیدم آقای مولوی عبدالحمید به ایشان گفته بود که من از یک جهت از رفتن شما خوشحالم چون تا زمانی که شما اینجا بودید حیاء موجب میشد تا نتوانیم چیزی بگوئیم و از جهت دیگر از رفتن شما بسیار ناراحتیم.
در زمان حیات ایشان به دلیل تدبیرشان این استان نسبتاً استان آرامی بود و علمای اهل سنت هر ساله مراسمی به اسم صحیح بخاری دارند که از شهرها و حتی کشورهای مختلف دور هم جمع میشوند و سخنران ثابتشان آیتالله سلیمانی بود،علی ایحال شیعه و سنی به ایشان بسیار اعتماد داشتند و محبوب قلوب بودند بهطوری که وقتی تصمیم داشتند از سیستان و بلوچستان به خراسان شمالی بروند، چه شیعه و چه سنی بسیار مخالف بودند و طوماری نوشتند و از ایشان خواستند که در زاهدان بمانند و ایشان در همان استان ماندند و به ادامه خدمت پرداختند.
ایشان همچنین فرمودند بهخاطر اینکه جوان ترها به میدان بیایند استعفا دادند و اولین کسی بود که به همین خاطر از منصب امامت جمعه کنار کشید و شخصاً از دفتر آقا تقاضا کرد که جوانی را به جای ایشان بگذارند.
منبع: جماران
نیمروز چندروزه اصلاآب ندارد لطفاپیگیری کنید.ممنون